من وبابایی چشم براهتیم زودزودبیامن وبابایی چشم براهتیم زودزودبیا، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره

دلتنگ دیدارتم

عزیزکم ...

زودتر اجازتو از خدا بگیر و بیا پیشمون که خیلی وقته منتظریم . دیگه طوری شده که هر کی منو میبینه سراغتو ازم میگیره ... منم به کسی نمیگم که هر کاری میکنیم نمیشه ... میدونی ،دلم نمیخواد کسی بدونه ...ولی تا کی میتونم پنهون کنم ... ...
16 مهر 1392

رویای بارانی

دلم باران میخواهد............   فقط باران...با یک بغض به اندازه تمام دلتنگی هایم بعد تو هم بشینی کنار م پشت پنجره.......دستان کوچکت در دستانم و هر دو با هم قطره های باران را بشماریم... یک! دو! سه! و بعد اصلا یادمان برود که همه اینها خیال است...
6 مهر 1392

غروب دلگیر خانه دلم

جاده ها پر است از یک نگاه   و من در امتداد لحظه ها به دنبال حضور دیگری هستم افق خاکستری ست دم دم های غروب است جاده پر است از سکوت بوی رودخانه و صدای گنجشکان و من منتظر پشت پنجره مثل هر غروب پرم از نیامدن هایت  
6 مهر 1392

سلام گل بهارم

دلم به اندازه ستاره های آسمون گرفته.به اندازه تمومه نفس هایی که میکشم دلم برات تنگ شده نداشتنت درد کمی نیست ..روز ها و شب هایی که دارن بدون تو میگذرن خیلی دلگیره به خدا دیگه خسته شدم............دیگه توان ندارم....میترسم برم دکتر حرفاشون مثل تیری میمونه که مستقیم میخوره روی قلبم..نه دیگه نمیرم.همین جا میشینم و دعا میکنم اینقدر دستامو میبرم اینقدر خدا خدا میکنم تا تو رو بهم بده.من که میدونم اگه بخواد براش کاری نداره چقدر نوشته هام تکراری شده ..............سرد و خسته کننده درست مثل من.........منی که یه روز غم و غصه برام معنی نداشت........الان شدم کوه غم............. بابایی میگه با این حرفا داری نا شکری میکنی...دیروز بهم میگه انتظارتم ...
6 مهر 1392

گاهی

گاهی گمان نمی کنی و میشود   گاهی نمی شود که نمیشود گاهی هزار دعا بی اجابت است گاهی نگفته قرعه بنام تو میشود ...
6 مهر 1392

قاب زیارت

به این قابهای زیبا نگاه کنیم و از راه دور به پای بوسی مولایمان رهسپار شویم...         التماس دعا     از پنجره دلم نگاه میکنم به عظمت مهربانیت ای مولای غریبان ...
25 شهريور 1392