من وبابایی چشم براهتیم زودزودبیامن وبابایی چشم براهتیم زودزودبیا، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره

دلتنگ دیدارتم

این روزها به هیچ رسیده ام دلم یک جای خلوت میخواهم که بشینم و یک دل سیر با تو باشم با تویی که هنوزم که هنوزه منو لایق مادر بودن ندانسته ای و چه صادقانه دلم را میشکنی...!
کاش تمام شود این نبودن ها کاش ....

بارون

یروز غروب تو کوچه ها بارون میومد … چیک چیک صدای گریه ی ناودون میومد … بارون دونه دونه از هر سو روون بود … مرغ خسته اون شب کنج آشیون بود … هنوز اون روز فراموشم نمیشه … که بادست قشنگت روی شیشه … کشیدی عکس قلبی و نوشتی … واسه امروز و فردا و همیشه … ...
27 فروردين 1393

عیدت مبارک...........

سلام عشق من باتمام دلتنگی باجشمی اشکبار بهت میگم عیدت مبارک کاش پیشم بودی ................ بخداجشم براهتم دیگه بیا..............
17 فروردين 1393

شب یلدا

 ع عشق مامان روز شنبه ٣٠ اذر ساعت ١٢.٤٠رفتی تودل مامان توروخداپیشم بمون شب یلداهم تولدمامانی هم سالگردازدواج من وبابایی  توهم بیا پیشمون عاشقتیمم عشقمم ...
1 دی 1392

همه سختیها رابه جان خریدم

سلام عزیز دلم برات مینویسم تابخونی وبدونی که مامانت چی کشیده باivfتوابان ماه سال 92 سیکلموشروع کردم بااون امپولاش روی بازودورناف منی که تحمل یه امپول هم نداشتم به خاطر تو خلاصه تا27 اذر که عمل شدم وحالا فردا 30 اذر انتقال دارم تورو خدازودتر بیاتودل مامان عشق من دوستتتتتتتتتتتتتتتتتتت دارم
29 آذر 1392

یاحسین

از آن خوشم که شدم نوکر سرای حسین منم غلام کسی که بود گدای حسین دو چشم داده خداوند تا که گریه کنم یکی برای حسن آن یکی برای حسین یقین که آتش دوزخ حرام گردیده به جسم آنکه بود یار آشنای حسین برای بخشش کوه گناه یک راه است بریز قطره ی اشکی تو در عزای حسین کبوتر دل عشاق هر شب جمعه نشسته است روی گنبد طلای حسین خدا کند که شبی زائر حرم گردیم و جان دهیم همان شب به کربلای حسین به گوش جان تو اگر بشنوی هنوز آید ز زیر نیزه و تیغ و سنان صدای حسین ...
19 آبان 1392

گل شش ماه

بخواب اصغــــــــر گلِ پژمردۀ من بخواب ای غنچۀ تیر خوردۀ من گل نـــــــــــــازم چرا رنگت پریده لبت جــــــز اشک من آبی ندیده بخــــــــــواب ای اصغرم بابا نیاید دگر از علقمـــــــــه اصغر نیاید بخواب ای اصغرم شد مَشک پاره نبینی گوش هـــای بی گوشواره علـــــــــی جان از دلم خبر نداری علی اصغر مـــــگر مادر نداری گل ششمــــــاهه ام را حرمله چید مگر عـــــــمه گلویش را نبوسید الهی حــــــــــرمله از غم بسوزی که دیگر حنجـــــر طفلی ندوزی به چشم خـــویش می کردم نظاره گلوی اصــــــــغرم شد پاره پاره مچین خـــــــــشت لحد تا من بیایم تمـــــــــــاشای رُخ اصغر نمایم دوید او را گــــرفت با آه و زاری که ای اصغر، مگر مادر ندار...
19 آبان 1392

سلام فرشته ما

سلام عزیزدلم الهی فدات بشم بخدا خیلی توفکرتم دوباره این ماه میخوام برم تهران پیش دکترم خیلی داغونم بخدا چی میشدالان توپیشم بودی عشق من وبابایی زودتر بیاپیشمون تااین انتظار بسربیاد اینو بدون که ما خیلی دوستتتتتتتتتتتتتتتتتتت داریم بی صبرانه منتظرتیم عشقم ...
8 آبان 1392

عیدی

خدایا به حق حضرت علی ازت میخوایم به ما یه سادات سالم وپاک ببخش ماهایی ...که منتظرعیدی توهستیم ازاین بیشتر توانتظار نزار ای مهرباننننننننننننننننن ...
1 آبان 1392

غدیر

مهر تابان ولایت، شد نمایان در غدیر باز بخشید این بشارت، خلق را جان در غدیر «هر که من مولاى اویم این على مولاى اوست» این ندا پیچید در گوش بزرگان در غدیر خاطر اهل ولا زین گفته شد امیدوار ناامید از رحمت حق گشت شیطان در غدیر عید سعید غدیر بر شما مبارک
1 آبان 1392