سلام حضرت بهار
تمام ساعتها خواب دیدهاند تو را
برای زود رسیدن دویدهاند تو را
دویدهاند، ولی در همیشهی ایّام
همیشه دیرتر از تو، رسیدهاند تو را
و روی ساعت عاشق شدن تمامی با ـ
دوازده ضربه برگزیدهاند تو را
و در پیات میگردند لحظه به لحظه
که از زبان زمانها شنیدهاند تو را!
سه عقربه سرگردان به فکر آمدنت
به جستوجوی تو، به سر دویدهاند تو را
تمام ثانیهها از تو میشود لبریز
به عشق ساعتهایی که دیدهاند تو را
درون دست تو جاریست خط سیر زمان
«امام ساعتها» آفریدهاند تو را!
اگر چه آمدنت را خدا... زمان... هر دو
عقب کشیده... کشیده... کشیدهاند، تو را ـ
تمام ساعتها زنگ میزنند، بیا
بیا که ساعتها خواب دیدهاند تو را
(شاعر: امیر اکبرزاده)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی