من وبابایی چشم براهتیم زودزودبیامن وبابایی چشم براهتیم زودزودبیا، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره

دلتنگ دیدارتم

آرزوهای من....

1392/6/19 15:27
نویسنده : مامانی
143 بازدید
اشتراک گذاری

بالاخره یه روزی میاد که باید فرشته کوچولوی ما دو تا بالشو رها کنه و از اسمونا از پیش خدا بیاد پیش من و بابایی تا ما بال و پرش بشیم.عزیزکم ناراحت نشی که چرا تو رو از خدا گرفتیمو و پیش خودمون نگه داشتیم؟بهت قول میدم من و بابایی خیلی دوست داریم خداجونم از اون بالا حتما حواسش به تو هست.چقدر قشنگه اون لحظه ای که اولین بار میخوای بچه تو ببینی نمیدونم اون لحظه چه حالی میشم ففط اینو میدونم حتما زار زار گریه میکنم(مثل همین الان که دارم مثل چی اشک میریزمو و مینویسم) ولی اون موقع گریه شوقه.وقتی بچه مو بغل کنم یه بچه صحیح و سالم همه دردام یادم میره دیگه هیچیو حس نمیکنم فقط تا میتونم عزیزمو به خودم میچسبونم تا هیچکی ازم نگیردش.

اخه میخوام به نی نی مون بگم که من و بابا چقدر منتظر این لحظه قشنگ بودیم چقدر انتظار...چقدر اشک...چقدر غصه....خدایا چقدر؟؟؟؟

میخوام به نی نی مون بگم من و بابایی خیلی دوستش داریم خیلی منتظر اومدنش بودیم منتظربودیم بیاد تا خونمونو از این سکوت در بیاره.تا بیاد و بعد از مدت ها صدای بلند خنده هامون تو فضای خونمون پخش بشه.با بودن اون دوباره دلم جوون میشه امید میگیرم سرزنده میشم و میخوام به خاطر شوهر و بچه ام شاد شاد باشم...

خدایا اون روزو زود زود به من و عزیزم برسون ما منتظریم انتظار خیلی سخته....

اینجا میخوام با یه دل شکسته از آرزوهایی که دارم بنویسم همیشه به این فکر میکنم که چطوری یه روز میخوام خبر بارداریمو به شوهرم بدم شبا همش با این رویای قشنگ میخوبم وای که چه روز قشنگیه خدایا ازم دریغ نکن...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)